آستان جان


 

نويسنده: محمدنبي بندار




 
تاريخچه اي از قبر، سرداب و ضريح هاي امام رضا (ع) در گفت و گو با بزرگ عالم زاده محقق و کارشناس حرم
 
«اگر به سالن محققين کتابخانه مرکزي برويد، احتمالاً مي بينيدش. از کارکنان سالن بپرسيد نشانتان مي دهندش. رفتيم کتابخانه مرکزي، سالن محققين.»
- ببخشيد با آقاي بزرگ عالم زاده کار داريم.
کتابدار بدون اينکه حرفي بزند به مردي که چند قدم آن طرف تر پشت ميزي نشسته و مشغول مطالعه است اشاره مي کند؛ مردي خوش برخورد که با شنيدن درخواست ما براي مصاحبه و سوالات، بدون هيچ تکلفي شروع به پاسخ دادن مي کند و گاهگاهي نيز از کتابي که خودش نوشته است براي نقل قول و بقيه موارد استفاده مي کند. او تقريباً دايره المعارف زنده حرم است و تنها محققي است که درباره همه جاي حرم تحقيق کرده. از او کتاب هايي در اين زمينه نيز منتشر شده است که مي توان به قبله گاه عاشقان و حرم رضوي به روايت تاريخ اشاره کرد. براي سوال و جواب درباره مزار امام رضا (ع) و پيشينه حرم هيچ کس بهتر از آقاي عالم زاده نيست.

در ابتداي بحث يک پيشينه اي از حرم مي فرماييد؟
 

در سال هاي آغازين به خاکسپاري پيکر امام (ع) در بقعه هاروني، حرم مطهر به صورت بنايي ساده با مصالح ويژه آن دوران بنا شده بود؛ چنان که بقعه مطهر تنها يک درب ورودي ساده پيش روي مبارک و تزئيناتي مختصر به سبک آن زمان داشت. صفّه هاي اضلاع حرم به سوي خارج از بنا بسته بود و بالاي قبر يک قبه وجود داشت. در آن سال ها زمين هاي اطراف حرم خالي از سکنه بود، نوغان يکي از دو قبضه معروف و معتبر طوس بود و تنها آبادي مسکوني منطقه به شمار مي رفت. به همين دليل؛ يعني بعد مسافت با شهرها و آبادي هاي اطراف و وجود خفقان و جو مسموم آن زمان، نظارت دقيق حکام جور بر حرکات و سکنات شيعيان، منع آنها از توجه به مرقد امام (ع) و درک فيض زيارت موجب شد سال ها سپري شود و بنايي در خور و شايسته مضجع شريف حضرتش احداث نگردد.
«اربلي» در «کشف الغمّه» مي نويسند:«در آن دوران، زني از نوغان خادمه حرم بود که روزها به امور خدمت مقبره مي پرداخت و شب ها درب حرم را بسته و به نوغان مي رفته است.»
آنچه مسلم است و از قراين برمي آيد، اين است که سرداب پس از محو شدن صورت قبر هارون الرشيد يعني قرن هشتم به بعد، به وجود آمد.

يعني در ابتدا اصلاً سردابي پر از آب که قبر مطهر وسط آن باشد نبود؟
 

نه! اصلاً آب ندارد! مدارک موجود نشان مي دهد تا اوايل قرن هشتم صورت قبر هارون در زير گنبد و پايين پاي مبارک حضرت بوده. روي قبر هارون نيز صندوقي چوبي بوده. مثلاً ابن بطوطه، جهانگرد و جغرافيدان نامي که در اوايل قرن هشتم به مشهد آمده، قبر هارون را ديده و در کتابش از آن نام برده.
صاحب «روضات الجنات» نوشته: «صورت قبر تا اوايل سده هشتم هنوز برقرار بوده و ظاهراً پس از آنکه شهر طوس و سناباد در حوزه تسخير سربداران قرار گرفت، صورت قبر هارون به کلي محو گرديد.»
قطعاً تا آن زمان سردابي وجود نداشته. درگذشته کف حرم مطهر نسبت به سطح زمين هاي خارج از روضه منوره، گودتر و نزديک به دو متر اختلاف سطح داشته است. با توجه به بالا آمدن کف حرم طي قرن ها و اعصار گذشته، هنوز هم اين اختلاف مشهود است. پس از اينکه در سنوات گذشته کف حرم را به تدريج بالا آوردند، سردابي ايجاد شد.
صاحب «بدر فروزان» نيز درباره سرداب مي نويسد: «اصل مرقد شريف در سرداب قرار گرفته است که سقف آن سطح زمين حرم يعني زير ضريح را تشکيل مي دهد؛ و ترديدي نيست که سرداب مزبور در قرون پنجم و ششم نبوده است.»
در گذشته داخل ضريح دريچه اي در سمت پايين پاي مبارک وجود داشت که درون سرداب نمايان مي شد. بعد از انقلاب اسلامي که رواق دارالاجابه ساخته شد، ورودي سرداب از طريق هشتي واقع در ضلع شرقي اين رواق ايجاد گرديد. کف رواق ياد شده، نسبت به مرقد مبارک امام (ع) در سرداب حدود يک متر و شصت سانتي متر پايين تر است. در سال 1379 شمسي هنگام نصب ضريح پنجم در حرم مطهر، ضريح فولادي مرصع معروف به «نگين نشان» در درون ضريح چهارم بود که به داخل سرداب انتقال يافت و اکنون در سرداب مقدس روي مرقد امام (ع) جاي گرفت به گونه اي که اتصالش با ضريح درون حرم برقرار شد.

درباره سنگ قبر حضرت هم توضيح مي دهيد؟
 

مدفن مطهر تاکنون يعني تا جايي به دست ما رسيده که سه سنگ قبر داشته. اولين و کهنه ترين لوح تاريخي که در روضه منوره به دست آمده، سنگي مرمر مربوط به اوايل قرن ششم است. اين سنگ مرمر به طول چهل، عرض سي و به قطر شش سانتي متر است. روي سنگ علاوه بر نقش محراب مانند، کلماتي شبيه به خط کوفي ديده مي شود که از لحاظ قدمت و اهميت خط کوفي آن بسيار ارزشمند است. به نقل از مرحوم سيد محمد کاظم امام، خط روي سنگ را يکي از خاورشناسان معروف که در خواندن نوشته هاي قديمي کوفي، تخصص داشت پس از مدتي صرف وقت قرائت نمود. اين اثر يکي از شاهکارهاي تاريخي دنيا محسوب مي شود. اين سنگ تاريخي که در آغاز قرن ششم بر مرقد امام (ع) نصب شده، در قرن هشتم يا احتمالاً در زمان صفويه که سرداب مقدس به وجود آمد، از روي مزار مبارک برداشته شد و به عنوان نفيس ترين سنگ تاريخي به موزه آستان قدس انتقال يافت.
در تحليلي که از مکتوبات روي سنگ به عمل آمده، مانند: هذا مقام الرضا (ع) و عبارت هاي ديگر، معلوم مي شود اين سنگ ضمن اينکه به عقيده بعضي از نويسندگان به عنوان سنگ قديم قبر امام (ع) بر مزار حضرت جاي داشته، مي تواند لوحه اي مشتمل بر تاريخ تعميراتي که ابوالقاسم احمد علوي در سال 516 هجري در بيوتات آستان قدس انجام داده باشد.
دومين سنگ مزار حضرت که اکنون درون سرداب روي مرقد مقدس جاي دارد، سنگ قبري از جنس مونسار (مرمر سفيد آهکي) به تقريب با ابعاد شصت در چهل سانتي متر است. از اين سنگ آگاهي چنداني به دست نيامده. يکي از معماران قديمي آستان قدس که سنگ مزبور را رويت کرده، مي گفت در سال 1338 هنگام نصب ضريح چهارم که روي سرداب باز شده بود، سنگ ديده شده است ولي از مکتوبات روي سنگ، به غير از عبارت «دفن في هذا البلد الامين» چيزي به خاطر نداشت.
سومين سنگ مزار امام (ع) سنگي مرمر و ممتاز از معدن توران پشت يزد به رنگ سبز چمني است. ابعاد آن دو متر و حدود 3600 کيلوگرم وزن دارد. بر سطح سنگ، القاب امام (ع)، تاريخ ولادت و شهادت آن بزرگوار و دو بيت از اشعاري که حضرت به قصيده دعبل خزايي ملحق فرموده، حک شده است. علاوه بر اين، آياتي از قرآن نيز زينت بخش اطراف سنگ شده است. اين سنگ همزمان با نصب ضريح پنجم در سال 1379 خورشيدي، در حرم مطهر بر بالاي مرقد امام (ع) نصب شده و اکنون در داخل ضريح مقدس جاي دارد.

بعضي از مردم از صندوقي که روي قبر قرار گرفته بود چيزهايي مي گويند. آيا منظور از صندوق همان ضريح يا سنگ قبر است يا نه چيز ديگري است؟
 

موضوع صندوق روي قبر منور، جدا از سنگ قبر و ضريح است. آنچه از مجموع تواريخ به دست آمده، ثابت مي کند از اوايل قرن ششم هجري، صندوقي چوبي روي مرقد امام (ع) وجود داشته است. اين صندوق از چوب اعلا و با روکش و بست هاي نقره تزئين يافته بود. صندوق مزبور را در سال 500 ه.ق، انوشيروان زردشتي (با انوشيروان عادل، پادشاه معروف اشتباه نشود) به مرقد مبارک امام (ع) تقديم نموده است. عمادالدين ابوجعفر محمدبن علي طوسي معروف به ابن حمزه، از دانشمندان قرن ششم مي نويسد:
«انوشيروان زردشتي از اهالي اصفهان و در دربار خوارزمشاهيان داراي منصبي بود. وي را به سفارت مرو فرستاد تا به حضور سلطان سنجر برسد. او که به بيماري برص (پيسي) مبتلا بود، احساس مي کرد مورد تنفر است. نگران بود از اينکه به دربار سلطان برسد. چون به مشهد رسيد، از کرامت هاي پي در پي حضرت امام (ع) آگاهي يافت. به وي گفته شد اگر به محضر امام شيعيان شرفياب شوي، حضرت را زيارت کني و در کنار قبرش با تضرع از او بخواهي، قطعاً حاجت مي گيري و شفا مي يابي. وي اظهار داشت من غير مسلمانم و شايد خدمه مانع ورودم به حرم شوند. به او گفته شد با لباس مبدل وارد شو؛ کسي آگاه نخواهد شد. چون چنين کرد وارد روضه منور گرديد، به قبر پناهنده شد با تضرع و زاري از امام (ع) شفا خواست. به برکت وجود آن حضرت، بيماري اش بهبود يافت.
ابن حمزه گويد: از عجيب ترين چيزهايي بود که در زندگي ام شاهد آن بودم. هنگامي که انوشيروان از بقعه خارج مي شد، اثري از بيماري بر آن نيافت و بيهوش شد. پس از آن اسلام آورد و صندوقي از چوب اعلا با روکش و بست هاي نقره به مرقد منور امام (ع) اهدا نمود و مال زيادي خرج کرد. مردم خراسان که از اين معجزه آگاه شدند، گروه بسياري آن را مشاهده نمودند.
همان گونه که قبلاً گفته شد ابن بطوطه، جهانگرد معروف در سال 734 هجري به مشهد سفر کرد و اين صندوق را مشاهده نمود که با روکش نقره پوشيده شده. او آن را در کتاب «تحفه النظار» وصف نموده است.
اين صندوق مدت ها بر مزار امام (ع) در سرداب جاي داشت تا اينکه در تحولات تاريخي، ارکان آن پوسيده شد و به جايش صندوق معروف دوم معروف به صندوق عباسي بر مزار امام (ع) جاي گرفت که از چوب فوفل با روکش و ميخ هاي طلاست که شاه عباس صفوي در سال 1022 هجري روي مرقد منور نصب نمود، يا اينکه همان صندوق انوشيروان را مرمت کرد. به هر حال، سطح صندوق عباسي به طلا آراسته و با ميخ هاي طلا بست زده شد و در لبه فوقاني آن، بر صفحه اي از طلا به خط عليرضا عباسي نوشته شد: «کلب آستان شاه ولايت شاه عباس الحسيني الموسوي الصفوي تقديم نمود سنه 1022 هجري قمري».
صندوق عباسي که قرن ها در سرداب مانده بود، پوشيده شده تا اينکه در سال 1311 شمسي آن را بيرون آوردند و بست ها و زره طلاي روي آن را که سياه شده بود، جلا دادند و طلاي صندوق را زير نظر عالمان وقت صرف خريد املاکي براي وقف آستان قدس نمودند. در همان سال به جاي صندوق عباسي، صندوقي از سنگ مرمر ليمويي بسيار شفاف از معدن سنگ شانديز که به هزينه مرحوم حاج حسين حجار باشي زنجاني، خادم کشيک سوم آستان مقدسه ساخته شده بود، درون حرم روي سرداب مرقد، طي تشريفاتي نصب شد. اين صندوق مرکب از چند قطعه سنگ به طول دو متر و ده و عرض يک متر و شش و ارتفاع نه و نيم سانتي متر بود.
در سال 1379 همزمان با تعويض ضريح چهارم، صندوق مزبور نيز برداشته شد و به جايش سنگ قبر ياده شده، از معدن توران پشت يزد، داخل ضريح پنجم قرار گرفت.
منبع: نشريه همشهري آيه شماره6